گاهی خوابت را میبینم
بیصدا
بیتصویر
مثلِ ماهی در آبهای تاریک
که لب میزند و
معلوم نیست
حبابها کلمهاند
یا بوسههایی از دلتنگی...
.
باید زنگ بزنم، یا دست کم کلمات را ردیف کنم در فضای مجازی که بگویم سالها انتظار پاسخگوی این حجم دلتنگی نیست... کلمات از گوشه ی دلم قد می کشند و تا به دهان برسند می میرند...
من بی تو انبوهی از جمعه های دلتنگی را بارها به جان کندن سپری کرده ام... و هنوز هم با نبودنت کنار نیامدم...
من هنوز خوابت را می بینم...
هنوز هم بی تاب آن گفتگوی آخری هستم که بگویم... که بگویی...
پیش از آنکه در اشک غرقه شوم چیزی بگو...
از عشق بگو...
یا دست کم از خودت...
جایی برای ......برچسب : نویسنده : fjayibarayroyaf بازدید : 151