غم شیرین به دست آوردن چیزی که قادر به نگه داشتنش نیستی...

غم شیرین به دست آوردن چیزی که قادر به نگه داشتنش نیستی...!

این جمله رو من می فهمم وقتی به تمامی به دست آوردمت... وقتی تو رو ذره ذره برای روزهای مبادا ذخیره کردم... این جمله رو من می فهمم که خوب می دونستم غزال تیزپای زندگی به زودی میبردت... و یک روز تو رو ذخیره کردم تو روحم... یادت نمیاد چطور، یادت نمی یاد چقدر... اما من اینکار رو کردم...

از من اگر می پرسی باید بگم می ارزید... به همه ی لحظه های دوست داشتنت به لحظه های ناب عاشقی کردن... یاد گرفتن دوست داشتن بی دریغ... برای یاد گرفتن جسارت گرفتن... برای شهامت دوست داشتن نا ممکن ها...

از من اگر بپرسی می گم همه ی غم فقط اونجاست که هرگز برنگشتی...که خیال می کنم هرگز نبودی... که جای نبودنت درد می کنه... اما ... حالش خوبه... فهمیدنش چندان ساده نیست... اما این غم شیرین می ارزید به هرگز نداشتنت... هرگز نبودنت...

کاش فقط...