دل تنگ چیز خوبی نیست...
.
از وقتی که یادم می یاد فصل پاییز و هوای بارونی اش، سرمای مطبوعش و شاهکار رنگ های زیبای طبیعت رو دوست داشتم، از همون سالهای نوجوانی که از خونه تا باشگاه حجاب راسته ی بلوار کشاورز رو سرخوشانه طی می کردم، تا روزهای دانشگاه و پرسه در کوچه باغ های رودهن، تا سرکار رفتن و گذر از پارک شهر تا... امروز هم پرسه زدن در اتوبان ها لذت بردن از عطر بارون و موسیقی و خلوت شب...همه ی ما نیمه پنهانی داریم سخت عاشق، هرچند حدود و گستره ی معنا بخشی مون درباره ی عشق متفاوت ... من اما خیال می کنم سرشتم با عشق بوده، فقط معنابخشی ام در طول عمرم تکمیل تر شده... و حالا خوب می دونم همه ی اون سالهایی که با غرور از عاشق شدن پرهیز می کردم و خیال می کردم عاشقی ادم رو ذلیل می کنه عاشق بوده ام، سخت عاشق... من آن نیمه ی عاشقم رو دوست دارم، همون که پاییز سخت دلتنگ می شه، همون که همه ی عمر پنهانش کرده ام... و گمونم پاییز رو برای این خیلی دوست دارم که من رو با نیمه ی حقیقی ترم مواجه و پیوند میده...
جایی برای ......
برچسب : نویسنده : fjayibarayroyaf بازدید : 137