فانی قریب...

ساخت وبلاگ

گفت چي بنويسم برات
داشتم به همه ي شعرهايي كه دوست داشتم فكر مي كردم...
بيهوده بود... دلم وعده مي خواست،از آن دست وعده ها كه دلگرم مي كند ادمي را...
+بنويس فاني قريب... ياد نامه هاي كوفه افتادم... چقدر دوست دارم ابتداي نامه را... من الغريب الي الحبيب...
راست گفته حافظ... «تکیه بر عهدِ تو و بادِ صبا نتوان کرد»
و بارها ميشه در دل زار زد و به قول ادم ها فكر كرد...
با صداي اسمم از عصر حبيب پرت ميشم بيرون...
ميگه سخت نگير دنيا رو بزار برات اتفاق بي افته...
لبخند ميزنم و بي اختيار ميخونم براش، ما به نمي شويم و تو بدنام مي شوي...
+چه دلگرمي خوبيه رفيق...
+چي دلگرميه؟
+ همين كه نوشتي برام... همينكه ميگه نزديكمه... همينكه هست و نزديك و كفايت مي كنه ...
دوست دارم سنجاقش كنم به دلم...
راه مي افتم و با خودم فكر مي كنم...
لابد همين دلخوشي بودنش نگذاشت كه اتفاق بي افته...
الحمدالله...
.
.
. جایی برای ......
ما را در سایت جایی برای ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fjayibarayroyaf بازدید : 163 تاريخ : سه شنبه 16 خرداد 1396 ساعت: 8:37