چه بیتابانه می خواهمت ...

ساخت وبلاگ
بیقرارم، خیلی بیقرار... درست مثل وقت هایی که با تو می زدم به خیابون... درست مثل وقت هایی که به اندازه خوردن یه فنجون چای هم اگر بودی اروم می گرفتم... درست مثل وقتی که فقط صدات می کردم و به قدر گفتن یک "جان" ارام می گرفتم...

حالا نیستی و من معلقم... که هیچ ترنمی اندوهم رو از میان بر نمیداره... حالا نیستی و من برای نوشیدن یک فنجون چای هم بی کسم... که همه هستند و یکی هست که نیست... که جهان بعد تو خالی است...

سرم رو روی زانوی مهربونی هات میزارم و بی صدا به خواب میرم... باید می بودی... باید می بودی...

این هوا تو رو کم داره... همیشه تو رو کم داره...

+ نوشته شده در دوشنبه سوم اردیبهشت ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۱۷ ق.ظ توسط  | 

جایی برای ......
ما را در سایت جایی برای ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fjayibarayroyaf بازدید : 181 تاريخ : چهارشنبه 2 خرداد 1397 ساعت: 7:14